۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

دلشوره دارم !!!!!!

نمیدانم به چه دلیل چند روزیست که دلشوره دارم ومرتب فکرم بر روی نقاط تاریک و ناامید کننده ای متمرکز شده و بهمین دلیل تصمیم گرفتم آن چند سطری را که در گذشته نوشته بودم دوباره یادآوری کنم تا بلکه با خواندن آن دوستان اگر دوست داشتند برایم نظرات خود را بنویسند ....

یکشنبه, مارس ۶, ۲۰۱۱

خاطرات

در این روزها که از هر گوشه این خاک فریاد حق طلبی و آزادیخواهی به گوش میرسد مرا ناخودآگاه به آن روزها و سالهای دور میبرد  . ایامی که شور انقلابی و فوران احساسات آنچنان ما را فرا گرفته بود که افقهای دورتر که سهل است حتی چند قدمی خود را هم نمیدیدیم و تنها هدف ما حذف سیستمی بود که آنرا مسبب تمامی سختیها و ظلمهایی میدانستیم  که بر ما رفته بود و دیگر هیچ چیز دیگری را نمیدیدیم !!
چنان سرگرم مبارزه و شرکت در انواع و اقسام روشهای نه گفتن بودیم که خبر از کلاهی  که در خیاط خانه های حضرات برایمان دوخته میشد نداشتیم و  از سازی  که نواخته و قرار بود بعدا صدایش در آید اطلاعی نداشتیم !!
اما بعد از مدتی هم کلاه را بر سرمان گذاشتند و هم صدای ساز بگوشمان رسید اما با صد افسوس دیگر کار از کار گذشته بود و ......
بگذریم در این لحظات به عنوان انسانی که به نسلی تعلق دارد که انقلاب کرد - با آغاز جنگ برای حفظ وطن جنگید و در نهایت ویرانیهای حاصل از آنرا دوباره آباد کرد میگویم که هشیار باشید تا دوباره و چند باره همانطور که ازانقلاب مشروطیت و جنبش ملی شدن نفت و غیره تا بحال چنین بوده دیگر این مرتبه آن اشتباه تاریخی را تکرار نکنیم و کلاه سرمان نرود !!
اینک در شرایط بسیار حساسی هستیم نباید با احساسات و بی توجه به برنامه ریزی پیش رفت باید چشمهایمان را بشوییم تا بتوانیم افقهای دورتر را ببینیم .
اینک دیگر وجود یک فرد بعنوان رهبر معنا و مفهوم ندارد و هر یک از جوانان وطن ما میتواند رهبر باشد و ایمان دارم که این توانایی و قدرت در وجود تمامی آنان هست پس بیایید بجای اینکه تمامی توان خود را بر روی اینکار بگذاریم با همفکری راه و روشهای درست مبارزه و توسل به شیوه های صحیح انرا بکار ببندیم چرا که سحر نزدیک است .

۱۳۸۹ اسفند ۱۵, یکشنبه

خاطرات

در این روزها که از هر گوشه این خاک فریاد حق طلبی و آزادیخواهی به گوش میرسد مرا ناخودآگاه به آن روزها و سالهای دور میبرد  . ایامی که شور انقلابی و فوران احساسات آنچنان ما را فرا گرفته بود که افقهای دورتر که سهل است حتی چند قدمی خود را هم نمیدیدیم و تنها هدف ما حذف سیستمی بود که آنرا مسبب تمامی سختیها و ظلمهایی میدانستیم  که بر ما رفته بود و دیگر هیچ چیز دیگری را نمیدیدیم !!
چنان سرگرم مبارزه و شرکت در انواع و اقسام روشهای نه گفتن بودیم که خبر از کلاهی  که در خیاط خانه های حضرات برایمان دوخته میشد نداشتیم و  از سازی  که نواخته و قرار بود بعدا صدایش در آید اطلاعی نداشتیم !!
اما بعد از مدتی هم کلاه را بر سرمان گذاشتند و هم صدای ساز بگوشمان رسید اما با صد افسوس دیگر کار از کار گذشته بود و ......
بگذریم در این لحظات به عنوان انسانی که به نسلی تعلق دارد که انقلاب کرد - با آغاز جنگ برای حفظ وطن جنگید و در نهایت ویرانیهای حاصل از آنرا دوباره آباد کرد میگویم که هشیار باشید تا دوباره و چند باره همانطور که ازانقلاب مشروطیت و جنبش ملی شدن نفت و غیره تا بحال چنین بوده دیگر این مرتبه آن اشتباه تاریخی را تکرار نکنیم و کلاه سرمان نرود !!
اینک در شرایط بسیار حساسی هستیم نباید با احساسات و بی توجه به برنامه ریزی پیش رفت باید چشمهایمان را بشوییم تا بتوانیم افقهای دورتر را ببینیم .
اینک دیگر وجود یک فرد بعنوان رهبر معنا و مفهوم ندارد و هر یک از جوانان وطن ما میتواند رهبر باشد و ایمان دارم که این توانایی و قدرت در وجود تمامی آنان هست پس بیایید بجای اینکه تمامی توان خود را بر روی اینکار بگذاریم با همفکری راه و روشهای درست مبارزه و توسل به شیوه های صحیح انرا بکار ببندیم چرا که سحر نزدیک است .

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

پیام

نمیدانم چگونه آغاز کنم چرا که سرگذشت مبارزات را دیگر اینک تقریبا همه میدانند و من هم به هیچوجه قصد کلاس گذاشتن را ندارم و در اینجا تنها و تنها به یک نکته اشاره میکنم و آن اینکه این نحوه و راه درستی نیست که مشاوران دو رهبر سبز انتخاب کرده اند . آنان که برایشان بسیار احترام قایلم با طرح سه شنبه های اعتراض این توان و پتانسیل را در اصل مهار میکنند و بجای اینکه به آن سمت و سویی درست ببخشند آنرا به سویی میبرند که طرف مقابل به راحتی میتواند با بسیج همه امکانات خود به راحتی سرکوبش کند !!
پس بهتر است به این بازی که با دست باز آنهم از طرف جنبش سبز آغاز شده سریعا خاتمه داد و با درایت آنرا پیش برد و از جنبشهای مدنی همزمان که در برابر چشمان ما کار خود را به پیش میبرند درس گرفت همین و بس .

۱۳۸۹ اسفند ۱۲, پنجشنبه

دیدگاه

همیشه با شروع به اینکار مشکل داشتم البته به هیچوجه منظورم نوشتن و بیان دیدگاهها نیست چرا که اینکار را امری مقدس میدانم بلکه نحوه و روش آن برایم الویت داشت اما با گذشت زمان و حرکت کاروان زندگی و پیشرفتهای آن فهمیدم که دیگر بیش از این مقاومت و اصرار کردن جایز نیست .
پس امروز با گشتی در اینترنت و لحظه ای تفکر تصمیم خودم را گرفتم و همه چیز با این کلید خوردن آغاز شد .
مدتها فکر میکردم نوشتن تنها و تنها با قلم و کاغذ میتواند مفهوم واقعی داشته باشد اما باید پذیرفت که این روش جدید هم با اینکه آن حس را به آدم نمیدهد اما گستره وسیع آن وامکان ارتباط با خیل آدمیان بر روی این کره خاکی باعث میگردد تا آن را بپذیریم و در این راه قدم بگذاریم .
به این امید که سرآغازی باشد برای بیان تمامی آن چیزهایی که مدتهاست بر روی هم تلنبار شده اند !!